نویسنده: زهرا(م) - پنج شنبه 91/3/11
لحظه ی خدا حافظی دستش را گرفتم
تصویرش زلال تر شد وقتی که اشک ها از چشم ها به زمین ریختند
با صدای لرزان گفتم:آخه من چطوری ازت دل بکنم؟
اخم کرد.با تعجب:جدی داری می گی اینا رو؟؟؟؟
گفتم پ ن پ!وسط قصه لیلی و مجنون دنگم گرفته دارم تیکه کمدی میام!
................................................
کلاس ها تمام شد.ای جوووووووووووووووووووون
منم که می دونید عاشق درس و کتاب و اینااااااااااااااوای که چقد دلم تنگ می شه واسه درس
الان دیگه درگیری امتحانا شروع می شهدعا بفرمایید و إلا ما که درس بخونیم تیپمون به هم می ریزه(آخه تیپ آدم خوابیده می خوام بزنم!آدم خوابیده اگه درس بخونه تیپش به هم می ریزه دیگه!)
خواننده بی نظر=نخواننده